صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۲۶

۱

چشمِ او چندان که مستِ خواب می‌سازد مرا

تابِ آن موی میان بی‌تاب می‌سازد مرا

۲

تا شدم محوِ جمالِ او، اثر از من نماند

چون کتان آمیزشِ مهتاب می‌سازد مرا

۳

تا نگشتم دور ازو، کامل نگشتم، همچو ماه

دوریِ خورشید عالم‌تاب می‌سازد مرا

۴

خوشدلم با آهِ سرد و گریه‌های آتشین

بی‌تکلّف این هوا و آب می‌سازد مرا

۵

سر نمی‌پیچم چو طفل از گوشمالِ روزگار

جوهرِ تیغم که پیچ و تاب می‌سازد مرا

۶

در گدازِ گوهرِ من آتشی در کار نیست

دیدنِ گل همچو شبنم آب می‌سازد مرا

۷

گرچه امروز از رُعونَت سر فرو نارد به من

خاک چون گَردِ فلک محراب می‌سازد مرا

۸

این سبک‌روحی که من از کُنجِ عُزلت دیده‌ام

دل‌گران از صحبتِ اَحباب می‌سازد مرا

۹

خاکساران صیقلِ آیینهٔ یکدیگرند

دُردِ مِیّ بیش از شرابِ ناب می‌سازد مرا

۱۰

می‌گذارم سر به پای خاک، صائب سایه‌وار

چرخ اگر خورشیدِ عالم‌تاب می‌سازد مرا

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۸۸
کلیات صائب تبریزی از روی نسخهٔ خطی که خود شاعر تصحیح نموده با مقدمه و شرح حال آقای امیری فیروزکوهی از انتشارات کتابفروشی خیام، مقدمه مورخ ۱۳۳۳ شمسی - گردآورنده: ج. آزمون - تصویر ۱۶۸
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۲۵۷

نظرات