
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۲۷۹
۱
چهره گل چون بناگوش تو شبنم پوش نیست
خط ریحان چون خط سبز تو بازیگوش نیست
۲
گرچه در ظاهر بلبل سر گران افتاده است
در بساط گل به جز خمیازه آغوش نیست
۳
ابر بی توفیق ما را از شفق پا در حناست
ورنه دریای معانی یک نفس بی جوش نیست
۴
پرده غفلت حجاب چشم کافر نعمت است
ورنه هر نیشی که گردون می زند بی نوش نیست
۵
از نظربازان برآورد آن خط مشکین غبار
درد این میخانه کم از باده سرجوش نیست
۶
هر که از راه مدارا می کند خصمی بلاست
می توان پرهیز کرد از سگ اگر خاموش نیست
۷
می دود گر جهان چون بوی یوسف راز عشق
این نوای شوخ در بند لب خاموش نیست
۸
نشأه ای داریم صائب از جوانی شوختر
در شراب کهنه ما گر به ظاهر جوش نیست
تصاویر و صوت


نظرات
محسن حیدرزاده جزی