
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۲۸۴
۱
صحبت تردامنان با حسن یک دم بیش نیست
یک دو ساعت در گلستان عمر شبنم بیش نیست
۲
گریه در دنبال خنده بیجای من
یک نفس خوشحالی دلهای بی غم بیش نیست
۳
دعوی بیجا زبان تیغ می سازد دراز
مرغ بی هنگام را آوازه یک دم بیش نیست
۴
زود از دنیا سبکروحان گرانی می برند
یک دو ساعت بار روح الله به مریم بیش نیست
۵
چون خموشی را به صد رغبت نگیرد از هوا؟
رزق شمع از روشنی اشک دمادم بیش نیست
۶
می شود روشن گهر را دل سیاه از اعتبار
از حکومت رو سیاهی رزق خاتم بیش نیست
۷
آرزوی بوس و امید کنار از سادگی است
حاصل از خورشیدرویان چشم پر نم بیش نیست
۸
چرخ کم فرصت به روشن گوهران باشد بخیل
خنده صبح جهان افروز یک دم بیش نیست
۹
عیش شیرین نیست صائب رزق نزدیکان حق
آب تلخی در بساط چاه زمزم بیش نیست
تصاویر و صوت


نظرات
فرّخ