
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۳۱۷
۱
غیر حسرت رزق من زان حسن بی اندازه نیست
فتح باب من ازین میخانه جز خمیازه نیست
۲
میکشان را روز باران می کند گردآوری
جز رگ ابر بهاران جمع را شیرازه نیست
۳
باغ جنت در صفا هر چند باشد بی نظیر
پیش ارباب بصیرت همچو روی تازه نیست
۴
نیست هر بیهوده نالی را خبر از سوز عشق
مطلب بلبل ز عشق گل به جز آوازه نیست
۵
تیر تخشی هست هر کس را ازان ابرو کمان
قسمت ما چون کمان از دور جز خمیازه نیست
۶
لاله در کوه بدخشان خون خود را می خورد
چهره گلرنگ او را احتیاج غازه نیست
۷
مستمع را صائب از گفتار ما بهره است بیش
چون کمان ما را نصیب از صید جز خمیازه نیست
تصاویر و صوت


نظرات