
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۳۱۸
۱
سرو را چون لاله و گل احتیاج غازه نیست
زینت آزادمردان غیر روی تازه نیست
۲
جلوه برق است رنگ اعتبارات جهان
یک نفس گل بیش بر دستار مردم تازه نیست
۳
هر کسی از محرمان خاص داند خویش را
التفات عام آن پرکار را اندازه نیست
۴
بی تردد، چون گذشتی از خودی در منزلی
قطع این وادی به پای ناقه و جمازه نیست
۵
می برآرد ز پریشانی دل آشفته را
به ز خط جام این اوراق را شیرازه نیست
۶
می توان بردن به مقصد راه از سنگ نشان
مطلب عنقا ز کوه قاف جز آوازه نیست
۷
نشنوی تا حرف پوچ، از پوچ گفتن لب ببند
باعثی خمیازه را بالاتر از خمیازه نیست
۸
گفته ای صائب ز دیرین محرمان بزم ماست
ظرف ما را طاقت این لطف بی اندازه نیست
تصاویر و صوت


نظرات