
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۳۲۲
۱
غفلت تر دامنان را حاجت پیمانه نیست
چشم خواب آلود نرگس گوش بر افسانه نیست
۲
گوهر درج خموشی از شکستن ایمن است
زخم دندان تأسف بر لب پیمانه نیست
۳
خشکی سودا، قلم در ناخنش نشکسته است
آن که می گوید قلم بر مردم دیوانه نیست
۴
هر که می آید، به آب رو از اینجا می رود
قفل منع و چین ابرو بر در میخانه نیست
۵
حسن ذاتی بی نیاز از صنعت مشاطه است
زلف جوهر دست فرسود نسیم و شانه نیست
۶
مهربانی های صیادست دامنگیر ما
در قفس دلبستگی ما را به آب و دانه نیست
۷
رشته کار تو صائب ناخنم را ریشه ساخت
این قدر عقد گره در سبحه صد دانه نیست
تصاویر و صوت

نظرات