
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۳۲۳
۱
عشق را دارالامانی چون دل دیوانه نیست
گنج را بر دل غبار از صحبت ویرانه نیست
۲
با گلستانی که ما را آشنایی داده اند
راه حرف آشنا از سبزه بیگانه نیست
۳
نقدها را نسیه سازد بدگمانیهای حرص
در قفس هم مرغ ما بی فکر آب و دانه نیست
۴
می زند نقش فریب تازه دیگر بر آب
گریه شمع از برای ماتم پروانه نیست
۵
دست ما را اختیار از وصل دارد ناامید
ورنه زلف و کاکل او شانه گیر از شانه نیست
۶
با سفال و جام زر، یکرنگ می جوشد شراب
نور وحدت را نظر بر کعبه و بتخانه نیست
۷
غافل است از همت مستانه پیر مغان
چون سبو دستی که زیر سر درین میخانه نیست
۸
بی شعوران در حیاتند از فراموشان خاک
صورت دیوار، هم در خانه، هم در خانه نیست
۹
نیست صائب را خبر ز افسانه عشق مجاز
دیده بالغ نظر بر ابجد طفلانه نیست
تصاویر و صوت


نظرات