صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۳۳۰

۱

یاد ایامی که دریای مروت جوش داشت

هر صدف یک دامن گوهر، طراز گوش داشت

۲

پرده فانوس در بیرون در می کرد سیر

شمع را پروانه گستاخ در آغوش داشت

۳

باده ها بی ساغر و مینا به دور افتاده بود

مجلس ما مطرب از گلبانگ نوشانوش داشت

۴

در تنزل بود دایم با اسیران لطف چرخ

صحبت امروز ما دایم حسد بر دوش داشت

۵

مهر خاموشی نه امروز از لب ما دور شد

دیگ ما را جوش دل پیوسته بی سرپوش داشت

۶

شد بهار و بلبل این باغ رنگ گل ندید

بس که گلها را حجاب حسن شبنم پوش داشت

۷

چشم ما تا بود گریان، بود طوفان در تنور

بود دریا در قفس، تا سینه ماجوش داشت

۸

زلف و خط نگذاشت افتد چشم ما بر روی یار

موج جوهر دایم این آیینه را خس پوش داشت

۹

این جواب آن غزل صائب که می گوید غنی

یاد ایامی که دیگ شوق ما سرپوش داشت

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۲۰۶

نظرات