
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۳۳۱
۱
از پر سیمرغ اگر دست حمایت زال داشت
از غم عالم مرا هم عشق فارغبال داشت
۲
داشت تا اندیشه او بر سر زانو سرم
ساق عرش از قامت خم گشته ام خلخال داشت
۳
زنگ ظلمت بود از آب زندگانی قسمتش
تا سکندر روی در آیینه اقبال داشت
۴
داشت آتش زیر پا امشب خیالش در نظر
این غزال شوخ تا چشم که در دنبال داشت؟
۵
تا چو شبنم چشم وا کردم درین بستانسرا
سبزه بخت مرا خواب گران پامال داشت
۶
عالمی بر عیش خوش پرگار من می برد رشک
تا دل دیوانه جا در حلقه اطفال داشت
۷
شبنم از مهر خموشی محرم گلزار شد
بلبل ما را ز گل محروم قیل و قال داشت
تصاویر و صوت

نظرات