
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۳۵۱
۱
از سر این خاکدان چون گرد می باید گذشت
تا نگردی فرد باطل، فرد می باید گذشت
۲
پیشدستی کن، سر سبزی برون بر از چمن
از دم سرد خزان چون زرد می باید گذشت
۳
گرم بگذر همچو مردان در زمان زندگی
چون ازین هنگامه آخر سرد می باید گذشت
۴
درد بیدردی به جز مردن ندارد چاره ای
از علاج مردم بیدرد می باید گذشت
۵
عالم از گرد علایق پرده دار مطلب است
دامن افشان زین ره پر گرد می باید گذشت
۶
راهرو تنها چو گردد زور بر راه آورد
از جهان چون مهر تابان فرد می باید گذشت
۷
تلخی مرگ مرا نسبت به بیدردان مکن
غیر را از جان، مرا از درد می باید گذشت
۸
هیبت عریان تنی صائب کم از شمشیر نیست
بی سلاح از عرصه ناورد می باید گذشت
تصاویر و صوت


نظرات