صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۳۶۱

۱

روزگار ما به غفلت از تن آسانی گذشت

عمر ما چون چشم قربانی به حیرانی گذشت

۲

ساحل مقصود داند موجه شمشیر را

کشتی هر کس ازین دریای طوفانی گذشت

۳

حال صحرای پر از گرد علایق را مپرس

سر به سر اوقات من در دامن افشانی گذشت

۴

تا نهادم پای در وحشت سرای روزگار

عمر من در فکر آزادی چو زندانی گذشت

۵

سنبل فردوس شد در خوابگاه نیستی

آنچه ز ایام حیاتم در پریشانی گذشت

۶

پای باد از پیچ وتاب راه می پیچد به هم

چون تواند شانه از زلفش به آسانی گذشت؟

۷

نوبهار زندگی چون غنچه نشکفته ام

جمله در زندان تنگ از پاکدامانی گذشت

۸

چند پرسی صائب احوال پریشان مرا؟

مدت بیداریم در خواب ظلمانی گذشت

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۲۲۰
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۵۰۱

نظرات