
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۳۶۸
۱
لفظ معنی شد، در آن تنگ دهن مأوا نیافت
خرده گل آب شد، در غنچه او جا نیافت
۲
خودنمایی شیوه ما نیست در راه طلب
گرد ما را هیچ کس در دامن صحرا نیافت
۳
گشت از کوتاه دستی پر گهر جیب صدف
موج از طول امل گوهر درین دریا نیافت
۴
تا نشد عالم سیه در چشم ساغر از خمار
صبح امید از بیاض گردن مینا نیافت
۵
نیست معجز را اثر در طینت آهن دلان
چشم سوزن روشنی از صحبت عیسی نیافت
۶
خیمه تا بیرون نزد صائب ازین بستانسرا
در حریم دیده خورشید، شبنم جا نیافت
تصاویر و صوت

نظرات