
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۳۸۵
۱
مردم هموار را از خاک برباید گرفت
رشت های بی گره را در گهر باید گرفت
۲
گر سرت چون آفتاب از قدر سایه بر فلک
خاک را از چهره زرین به زر باید گرفت
۳
کشتی خودبین نمی آید سلامت بر کنار
جوهر آیینه را موج خطر باید گرفت
۴
آه کز کودک مزاجیهای ابنای زمان
ابجد ایام طفلی را ز سر باید گرفت
۵
بر امید نسیه نتوان تلخ کردن نقد را
خاک صحرای قناعت را شکر باید گرفت
۶
اعتمادی نیست بر گردون و صلح و جنگ او
تیغ در دستی و در دستی سپر باید گرفت
۷
در کمان از تیر فکر خانه آرایی خطاست
کار و بار این جهان را مختصر باید گرفت
۸
دامن شب را ز غفلت گر نیاوردی به دست
در تلافی دامن آه سحر باید گرفت
۹
تا مگر مرغ همایونی برآرد سر ز غیب
بیضه افلاک را در زیر پا باید گرفت
۱۰
چشم مست و لعل میگون را زکاتی لازم است
از خمارآلودگان گاهی خبر باید گرفت
۱۱
بی جگر خوردن نگردد قطع صائب راه عشق
توشه این راه از لخت جگر باید گرفت
تصاویر و صوت


نظرات