
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۳۸۹
۱
در خرابات مغان منزل نمیباید گرفت
چون گرفتی، کین کس در دل نمیباید گرفت
۲
یا نمیباید ز آزادی زدن چون سرو لاف
یا گره از بیبری در دل نمیباید گرفت
۳
سد راه عالم بالاست معشوق مجاز
دامن این سرو پا در گل نمیباید گرفت
۴
تا توان سرپنجه دریا چو طوفان تاب داد
تیغ موج از قبضه ساحل نمیباید گرفت
۵
خونبها بهتر ز حفظ آبروی عشق نیست
در قیامت دامن قاتل نمیباید گرفت
۶
با وجود حسن معنی، خواهش صورت خطاست
پیش لیلی دامن محمل نمیباید گرفت
۷
صاف چون آیینه میباید شدن با خوب و زشت
هیچ چیز از هیچ کس در دل نمیباید گرفت
۸
طالب حق را چو تیری کز کمان بیرون جهد
هیچ جا آرام تا منزل نمیباید گرفت
۹
چشم بد بسیار دارد در کمین آسودگی
چون سپند آرام در محفل نمیباید گرفت
۱۰
آه افسوس است صائب حاصل موج سراب
دامن دنیای بیحاصل نمیباید گرفت
تصاویر و صوت


نظرات
بوریا
بوریا
بهزاد یاراحمدی