صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۳۹۳

۱

کام خود را کلک مشکین از سخن آخر گرفت

نافه از ناف غزالان ختن آخر گرفت

۲

گرچه عمری کرد کلک تر زبان استادگی

گوش تا گوش زمین را از سخن آخر گرفت

۳

گرچه از داغ غریبی روزگاری سوخت دل

مرهم کافوری از صبح وطن آخر گرفت

۴

چشم مستش گرچه برد از کار دست و دل مرا

شکر لله دستم آن سیب ذقن آخر گرفت

۵

چهره نتوانست شد با روی آتشناک یار

شمع از خجلت سر خود ز انجمن آخر گرفت

۶

در به روی آشنایان بستن از انصاف نیست

سبزه بیگانه خواهد این چمن آخر گرفت

۷

از خزان در روزگار میر عدل نوبهار

خون خود را لاله خونین کفن آخر گرفت

۸

گرچه اول دیده را از پیرهن یعقوب باخت

خون چشم خود ز بوی پیرهن آخر گرفت

۹

من به صد امید ازو چشم نوازش داشتم

خط مشکین کام ازان تنگ دهن آخر گرفت

۱۰

گرچه از سنگین دلی ما را به یکدیگر شکست

داد ما را خط ز زلف پر شکن آخر گرفت

۱۱

تیشه در تمثال شیرین گرچه سختیها کشید

جان شیرین مزد دست از کوهکن آخر گرفت

۱۲

گرچه پیچ و تاب زد بسیار چون نال قلم

ملک معنی صائب شیرین سخن آخر گرفت

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۲۳۶
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۵۰۶

نظرات