
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۳۹۶
۱
عمر اگر باقی است بوسی زان دهن خواهم گرفت
خون خود را ازان لب شکرشکن خواهم گرفت
۲
گر به هشیاری حجابش مانع احسان شود
در سر مستی ازان شیرین سخن خواهم گرفت
۳
یا به خون خود لبش را می کنم یاقوت رنگ
یا عقیق آبدارش در دهن خواهم گرفت
۴
از لطافت گر ز آغوشم کند پهلو تهی
رخصت نظاره ای زان سیمتن خواهم گرفت
۵
رشته هستی ز پیچ وتاب اگر کوته نشد
جرعه آبی ازان چاه ذهن خواهم گرفت
۶
همچو قمری رخصت بر گرد سر گردیدنی
هر چه باداباد، ازان سرو چمن خواهم گرفت
۷
گرچه از مینا کسی نگرفته خون جام را
خونبهای دل ازان پیمان شکن خواهم گرفت
۸
چشم من در پاکدامانی کم از یعقوب نیست
سرمه بینش ز بوی پیرهن خواهم گرفت
۹
می شود پامال صائب چون شود دعوی کهن
در همین جا خونبهای خویشتن خواهم گرفت
تصاویر و صوت

نظرات
محسن حیدرزاده جزی