
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۴۱۲
۱
ریخت دندان و هوای می و پیمانه بجاست
مهره برچیده شد و بازی طفلانه بجاست
۲
دل سیاه است اگر گشت بناگوش سفید
پا اگر نیست بجا، لغزش مستانه بجاست
۳
خارخاری به دل از عمر سبکرو مانده است
مشت خار و خسی از سیل به ویرانه بجاست
۴
آسیا گرچه برآورد ز بنیادش گرد
هوس نشو و نما در گره دانه بجاست
۵
نسبت شوق به هجران و وصال است یکی
رفت ایام گل و شورش دیوانه بجاست
۶
یار نوخط شد و آغاز جنون است مرا
شمع خاموش شد و گرمی پروانه بجاست
۷
چشم من بر در و دیوار حرم افتاده است
نگذارند مرا گر به صنمخانه، بجاست
۸
گرچه در خواب گران عمر سر آمد صائب
همچنان رغبت شیرینی افسانه بجاست
تصاویر و صوت


نظرات