صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۴۲۲

۱

خط نارسته ازان چهره گلگون پیداست

مشک خالص شدن از صافی این خون پیداست

۲

همچو داغ از جگر لاله و چون درد از می

خون ما سوختگان زان لب میگون پیداست

۳

می توان خواند ز سیمای علم آیه فتح

عالم آشوبی ازان قامت موزون پیداست

۴

خط ننوشته ز سیمای رخ روشن او

همچو موج از قدح باده گلگون پیداست

۵

چون نباشد جگر لعل ز رشک تو کباب؟

شوخی نشأه می زان لب میگون پیداست

۶

همچو آبی که نمایان شود از پرده لعل

تن سیمین تو از جامه گلگون پیداست

۷

من گرفتم نفس سوخته را ضبط کنم

داغ من چون جگر لاله ز بیرون پیداست

۸

به خموشی نشود راز محبت مستور

چه زنی مهر بر آن نامه که مضمون پیداست؟

۹

پیش روشن گهران آبله پر خونی است

لعل و یاقوت که از تاج فریدون پیداست

۱۰

روح سرگشته مجنون غبارآلودست

گردبادی که ازین دامن هامون پیداست

۱۱

چه ضرورست به میزان خرد سنجیدن؟

ثقل دنیا ز فرو رفتن قارون پیداست

۱۲

خبر از روشنی سینه خم می بخشد

نور حکمت که ز سیمای فلاطون پیداست

۱۳

شوخی نرگس لیلی ز سراپرده شرم

پیش صاحب نظران از رم مجنون پیداست

۱۴

نیست صائب خط ازان صفحه رخسار پدید

سرنوشت من ازان چهره گلگون پیداست

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۲۵۱

نظرات