
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۴۳۴
۱
عشرت روی زمین در دل ویرانه ماست
خلوت سینه پر آه، پریخانه ماست
۲
کشتی چرخ اگر باد مرادی دارد
ناله بیخودی و نعره مستانه ماست
۳
هر چه جز جذبه عشق است درین دامن دشت
گر همه خضر بود، سبزه بیگانه ماست
۴
در دل سوخته ما به حقارت منگر
که سویدای دل خاک، سیه خانه ماست
۵
سیل وحشت کند از کلبه ما بی برگان
جای رحم است به جغدی که به ویرانه ماست
۶
روز محشر چه کند با دل پر شکوه ما؟
که شب زلف تو کوتاه به افسانه ماست
۷
نقش بال و پر ما، دام ره ما شده است
هر کجا ریخت پروبال، پریخانه ماست
۸
حسن در هیچ زمان این همه شاداب نبود
گریه شادی این شمع ز پروانه ماست
۹
کار چون در گره افتد ز خدا یاد کنیم
عقده مشکل ما سبحه صد دانه ماست
۱۰
گرچه از سوختگانیم به ظاهر صائب
مزرع سبز فلک در گره دانه ماست
تصاویر و صوت


نظرات