صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۴۵۸

۱

سنگ در دیده ارباب بصیرت گهرست

خاک در پله میزان قناعت شکرست

۲

حسن را نشو و نما از نظر پاک بود

آبروی چمن از شبنم روشن گهرست

۳

دیده بد به تو ای ترک ختایی مرساد!

که بدخشان ز لب لعل تو خونین جگرست

۴

کشتی از باد مخالف متزلزل گردد

دل به جا نیست کسی را که پریشان نظرست

۵

از فضولی است ترا دست تصرف کوتاه

بهله قالب چو تهی کرد مقامش کمرست

۶

آنچه مانده است ز ته جرعه عمرم باقی

خوردنش خون دل و ماندن او دردسرست

۷

می کند قطع به سر، راه طلب را صائب

هر که چون سوزن فولاد حدیدالبصرست

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۲۶۶

نظرات