
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۴۷۷
۱
ناله سوخته جانان به اثر نزدیک است
دست خورشید به دامان سحر نزدیک است
۲
قسمت من چو صدف چون لب خشک است از بحر
زین چه حاصل که به من آب گهر نزدیک است؟
۳
وصل با کوتهی دست ندارد ثمری
بهله رازین چه که دستش به کمر نزدیک است؟
۴
صرف خمیازه آغوش شود اوقاتش
هاله هر چند به ظاهر به قمر نزدیک است
۵
روی دنیای فرومایه به بی رویان است
همه جا پشت ز آیینه به زر نزدیک است
۶
دل ز خط زودتر از زلف شود کامروا
شب ایام بهاران به سحر نزدیک است
۷
کار آتش کند آبی که به تلخی بخشند
ورنه دریا به من تشنه جگر نزدیک است
۸
سکه سان رویی از آهن به کف آور صائب
کاین متاعی است که امروز به زر نزدیک است
تصاویر و صوت


نظرات