صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۴۷۸

۱

عشق را از دل سودازده ما ننگ است

این پلنگی که با سایه خود در جنگ است

۲

خاطر ساده دلان نقش جهان نپذیرد

شیشه صد میکده گر صرف کند بیرنگ است

۳

چرخ را ناله من بر سر کار آورده است

از دم گرم من این دایره سیر آهنگ است

۴

چون گره بر لب گفتار چو مرکز نزنم؟

عرصه دایره خلق عزیزان تنگ است

۵

سبزی بخت، عبث جلوه فروشی نکند

که بر آیینه ما شهپر طوطی زنگ است

۶

آفتابش به لب بام زوال استاده است

هر که چون شبنم گل، بسته آب و رنگ است

۷

دل بی عشق خطر از دم عیسی دارد

شیشه چون شد تهی از باده، نفس هم سنگ است

۸

سخن تلخ کند نرم، دل دشمن را

سرکه تند علاج دل سخت سنگ است

۹

چشم بر اطلس افلاک ندارد صائب

کاین قبایی که بر قامت همت تنگ است

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۲۷۶

نظرات