صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۵۱۷

۱

هر قدم سست کی از وادی ما آگاه است؟

دم شمشیر فنا جاده این راه است

۲

لب بی آه به ماتمکده گردون نیست

این نه خط است به دور لب ساغر، آه است

۳

گرچه ظاهر به سر زلف نمی پردازد

از پریشانی من موی به موی آگاه است

۴

در ره عشق کسی را خبر از منزل نیست

خضر این بادیه چون ریگ روان گمراه است

۵

خست چرخ که صد جامه اطلس دارد

تا به حدی است که پیراهن یوسف چاه است

۶

صائب امروز تویی ز اهل سخن قدرشناس

که به غیر از تو ز مقدار سخن آگاه است؟

۷

صائب از قافله عشق مدد می طلبد

یوسف طبع که عمری است اسیر چاه است

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۲۹۶
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۳۷۰

نظرات