
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۵۴۶
۱
دلم از کثرت پیکان تو آهن شده است
تنم از ناوک دلدوز تو جوشن شده است
۲
مژه از پرتو رخسار تو زرین گردد
این چراغ از نفس گرم که روشن شده است؟
۳
پنبه از داغ دل خویش که برداشت، که باز
دامن دشت جنون وادی ایمن شده است؟
۴
در بیابان جنون، چشم به هر جا فکنی
دانه آبله ماست که خرمن شده است
۵
در تمنای تو ای قبله ارباب نیاز
کعبه سرگشته تر از سنگ فلاخن شده است
۶
چاشنی از لب شکر شکن او دارد
فکر صائب که سزاوار شنیدن شده است
تصاویر و صوت

نظرات