
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۵۴۹
۱
از تب رشک تو خورشید هلالی شده است
طوبی از غیرت سرو تو خلالی شده است
۲
(خون ما گرچه حرام است چو می، خوردن آن
پیش این سنگدلان آب حلالی شده است)
۳
آفتاب سخنش گرد جهان می گردد
هر که ز اندیشه باریک هلالی شده است
۴
(مختصر کن سخنم را به شکرخنده لطف
که چراغ گله ام فتنه بالی شده است (کذا))
۵
(خطرم چند چو طاوس بود از پر و بال؟
بر من این نکته رنگین چه وبالی شده است)
۶
بر تن باد صبا پیرهن یوسف مصر
از تب رشک تو فانوس خیالی شده است
۷
(دل آسوده ات از حال به حالی گردد
گر بدانی تو که صائب به چه حالی شده است)
تصاویر و صوت

نظرات