صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۵۵۰

۱

از دل خم می گلرنگ به جام آمده است

آفتاب عجبی بر لب بام آمده است

۲

باده در سلسله تاک ندارد آرام

لب میگون تو تا بر لب جام آمده است

۳

سرو چون سبزه خوابیده زمین گیر شده است

قد رعنای که دیگر به خرام آمده است؟

۴

اشک حسرت شده در ساغر خضر آب حیات

تا دگر تیغ که بیرون ز نیام آمده است؟

۵

هاله از غیرت من حلقه ماتم شده است

تا به دلجوییم آن ماه تمام آمده است

۶

از سیاهی چه خیال است برآید داغش

هر عقیقی که گرفتار به نام آمده است

۷

ای بسا خام که بسیار به از پخته بود

عیب عنبر نتوان کرد که خام آمده است

۸

می کند جوش گل و ناله بلبل فریاد

که ز می توبه درین فصل حرام آمده است

۹

سیری از حرص مدارید توقع زنهار

که تهی چشم تر از حلقه دام آمده است

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۳۱۰

نظرات