
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۵۸
۱
از بهار افزود شور عشق چون بلبل مرا
خامه مشق جنون گردید چوب گل مرا
۲
صحبت طفلان بود دیوانه را باغ و بهار
دامن پر سنگ باشد دامن پر گل مرا
۳
با پریشان خاطری از وسعت مشرب خوشم
چشمه ها پنهان بود در موجه سنبل مرا
۴
می شوند از زودرفتن ها، گرانان خوشگوار
نیست از سیل بهاران شکوه ای چون پل مرا
۵
پای طاوس از پر طاوس باشد بی نصیب
نیست غیر از خارخاری زان رخ گلگل مرا
۶
خواب من هر چند از رطل گران سنگین ترست
شیشه می، می کند بیدار از قلقل مرا
۷
گل چو شبنم رو نمی پوشد ز چشم پاک من
می برد با خود به سیر گلستان بلبل مرا
۸
معنی رنگین شراب لاله رنگ من بس است
نیست صائب دیده حسرت به جام مل مرا
تصاویر و صوت


نظرات