
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۵۸۰
۱
پاک شد دل چو به آن آینه سیما پیوست
سیل ناصاف نماند چو به دریا پیوست
۲
می کشد سلسله موج به دریا آخر
وقت دل خوش که به آن زلف چلیپا پیوست
۳
مادر از دامن فرزند نمی دارد دست
طعمه خاک شودهر که به دنیا پیوست
۴
سیل چون پهن شود، خرج زمین می گردد
جای رحم است بر آن دل که به صد جا پیوست
۵
هر که دارد نظر پاک، نماند به زمین
سوزن از دیده روشن به مسیحا پیوست
۶
دورگردست ز افسردگی خویش همان
گر به ظاهر کف بی مغز به دریا پیوست
۷
دست در دامن خورشید زند چون شبنم
هر که صائب به دل و دیده بینا پیوست
تصاویر و صوت

نظرات