صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۵۸۲

۱

می حرام است در آن بزم که هشیاری هست

خواب تلخ است در آن خانه که بیماری هست

۲

با پریشان نظری بس که بدم، می شکنم

هر کجا آینه ای بر سر بازاری هست

۳

می توان با گل خورشید نظر بازی کرد

همچو شبنم اگرت دیده بیداری هست

۴

خضر بر گرد سر درد طلب می گردد

کعبه فرش است در آن سینه که آزاری هست

۵

صبح آدینه و طفلان همه یک جا جمعند

بر جنون می زنم امروز که بازاری هست

۶

بخت زنگار چرا سبز نباشد صائب؟

روز و شب در بغلش آینه رخساری هست

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۳۲۶
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۵۷۶
کلیات صائب تبریزی از روی نسخهٔ خطی که خود شاعر تصحیح نموده با مقدمه و شرح حال آقای امیری فیروزکوهی از انتشارات کتابفروشی خیام، مقدمه مورخ ۱۳۳۳ شمسی - گردآورنده: ج. آزمون - تصویر ۴۱۳

نظرات