صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۵۹۱

۱

خاک در کاسه آن سر که در او سودا نیست

خار در پرده آن چشم که خونپالانیست

۲

خودنمایی نبود شیوه ارباب طلب

آتش قافله ریگ روان پیدا نیست

۳

هر که را می نگرم نعل در آتش دارد

نقطه در دایره شوق تو پا بر جا نیست

۴

پیرو عقل به صد قافله تنها باشد

رهرو عشق اگر فرد بود تنها نیست

۵

طعمه آه شدم چون جگر شمع و هنوز

اثر روشنی صبح اثر پیدا نیست

۶

کشت ما را سلم، برق فنا سوخته است

خرمن ما گره خاطر این صحرا نیست

۷

از لب خشک و دل آبله فرسود صدف

می توان یافت که نم در جگر دریا نیست

۸

داغم از جلوه بالای پریشان سیرش

بار دل بردهد آن سرو که پا بر جا نیست

۹

ما پریشان نظران خود گره کار خودیم

این چه حرف است که سررشته به دست ما نیست

۱۰

عالمی مست و خرابند ز فکر صائب

جوش ارباب سخن هیچ کم از صهبا نیست

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۵۵۰
دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۳۳۱

نظرات