
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۶۰۳
۱
گرچه نم در جگر و در دل تنگم خون نیست
مژه ام چشم به راه مدد جیحون نیست
۲
رزق موری چو من از خوشهٔ آن زلف برید
یک جو انصاف در آن چهرهٔ گندم گون نیست
۳
صاف کن آینه و رو به خرابات گذار
خشت خم هیچ کم از سینهٔ افلاطون نیست
۴
الف قد تو آورده رعونت با خویش
مصرع سرو به تقطیع کسان موزون نیست
۵
حاصل دهر بود لازم ناموزونی
سرو از آن بی ثمر افتاد که ناموزون نیست
۶
صائب این کاوش ایام نه تنها با توست
چهرهٔ کیست که از خون جگر گلگون نیست؟
تصاویر و صوت

نظرات