
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۶۱۰
۱
با شکرخنده خوبان، نمک یاری نیست
گل این باغچه را رنگ وفاداری نیست
۲
آنچنان داد ستم ده که خجالت نکشی
خنده بر تیغ زند زخم اگر کاری نیست
۳
بوی خون از دهن شیشه می می آید
عالمی امن تر از عالم هشیاری نیست
۴
یک دم از رشک تو آرام ندارد خورشید
هیچ دردی بتر از غیرت همکاری نیست
۵
خوبی پرده نشینان به نگاهی برود
یوسفی را نخرد عشق که بازاری نیست
۶
می زنم بوسه به نقش قدم او صائب
بیش ازین شوق مرا طاقت خودداری نیست
تصاویر و صوت


نظرات