صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۶۴

۱

چشم بر خورشید تابان نیست ویران مرا

کرم شب تابی برافروزد شبستان مرا

۲

در زمین پاک من ریگ روان حرص نیست

تازه می سازد رگ تاکی گلستان مرا

۳

حیرت دیدار، قفل خانه چشم من است

نیست امید گشایش چشم حیران مرا

۴

زیر بار منت ابر بهاران نیستم

زهره شیران دهد آب نیستان مرا

۵

در محیط عشق دارم چون صدف صد خانه خواه

سر فرو ناید به صحرا ابر نیسان مرا

۶

از فروغ شمع ایمن سنگ اطلس پوش شد

داغ نومیدی نخواهد سوختن جان مرا

۷

می رود صد جا دل از آشفتگی، زلفی کجاست

تا کند شیرازه اوراق پریشان مرا؟

۸

بارها دامن ز چنگ برق بیرون کرده ام

خار نتواند گرفتن طرف دامان مرا

۹

تاک اگر دست حمایت برنیارد ز آستین

کیست کز دست فلک گیرد گریبان مرا؟

۱۰

تا قیامت صائب از دریوزه گردد بی نیاز

ابر اگر در خواب بیند چشم گریان مرا

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۲۴۵
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۱۰۸

نظرات