
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۶۴۱
۱
بر روی تو صفا از خط شبرنگ گرفت
آخر این آینه خوش صیقلی از رنگ گرفت
۲
مرغ دل با قفس سینه به پرواز آمد
باز این مطرب تر دست چه آهنگ گرفت؟
۳
گشت از سلسله عمر ابد کامروا
هر که دامان سر زلف تو در چنگ گرفت
۴
سبز شد ناخن تدبیر و نمی گردد صاف
از نم اشک که آیینه من زنگ گرفت؟
۵
ورق بال مرا صفحه مسطر زده کرد
بس که بر بلبل من کار قفس تنگ گرفت
۶
نه همین چهره صائب ز تو خونین جگرست
هر که آمد به تماشای تو این رنگ گرفت
تصاویر و صوت

نظرات