صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۶۴۵

۱

که این نمک ز تبسم در آتشم انداخت؟

که شور در دل و جان مشوشم انداخت

۲

چو تیر راست، گریزان ز کجروی بودم

فلک چرا چو کمان در کشاکشم انداخت؟

۳

خبر نداشت که آتش مراست آب حیات

کسی که همچو سمندر در آتشم انداخت

۴

بهشت نقد ترا باد روزی ای ساقی

که بیخودی به عجب عالم خوشم انداخت!

۵

عطیه ای است سزاوار قهر یار شدن

چه شد که از نظر لطف، مهوشم انداخت؟

۶

ز اشک ساخته، پروانه وار شمع مرا

به آب راند و به دریای آتشم انداخت

۷

شدم ز بند غم آزاد آن زمان صائب

که دل به حلقه آن زلف دلکشم انداخت

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۳۵۵

نظرات