
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۶۶۱
۱
به چشم خفته شکرخواب اگر چه مهتاب است
بیاض دیده روشندلان شکرخواب است
۲
میان باده کشان بی تکلفی باب است
رعایت ادب اینجا خلاف آداب است
۳
به زیر چرخ نماند دل تمام عیار
صدف شکن بود آن گوهری که شاداب است
۴
مخور فریب سخاوت ز چرخ کج رفتار
که طعمه ای که دهد روی پوش قلاب است
۵
شتاب در ره مقصد درنگ می آرد
که خرج راه شود رهروی که بیتاب است
۶
مده به خلوت دل ره فسرده طبعان را
چراغ مرده چه لایق به کنج محراب است؟
۷
به غیر مسجد و میخانه ای که مستثناست
نخوانده هر که به هر خانه رفت سیلاب است
۸
اگر چه آب نسازد چراغ را روشن
فروغ شعله آواز از می ناب است
۹
میان صوفی پشمینه پوش و زاهد خشک
تفاوتی است که در خار پشت و سنجاب است
۱۰
به گرد دامن منزل کجا رسی صائب؟
چنین که عزم ترا پای سعی در خواب است
تصاویر و صوت

نظرات