
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۶۹۸
۱
ز ملک و مال، دل بی نیاز ما سبک است
به گل قرار نگیرد سفینه تا سبک است
۲
به جان و دل نتوان وصل آرزو کردن
که این متاع به میزان رونما سبک است
۳
به فرق مردم آزاده، کوه الوندست
به اعتقاد تو گر سایه هما سبک است
۴
گرفته است چنان روزگار را غفلت
که خواب چشم تو و خواب بخت ما سبک است
۵
صدف نه ایم که باشیم مست خواب گران
حباب قلزم عشقیم، خواب ما سبک است
۶
نمی رویم به هر پرتوی ز جا صائب
شکوه طور به میزان صبر ما سبک است
تصاویر و صوت

نظرات