
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۷
۱
بوی پیراهن دلیلِ راه شد یعقوب را
هست از طالب فزون دردِ طلب مطلوب را
۲
کاه را بال و پرِ پرواز گردد کهربا
نیست در دست اختیاری سالکِ مجذوب را
۳
حسن را از دیدههای پاک نبود سرکشی
میکشد آیینه بی مانع به بر محبوب را
۴
بوته خاری است جنت محو دیدار ترا
سیرچشمی میکند مکروه هر مرغوب را
۵
بیقراری میشود بال و پرِ موجِ خطر
نیست جز تسلیم لنگر، بحرِ پر آشوب را
۶
دید تا دردِ گرانسنگِ منِ بی صبر را
شد زبانِ شکر امواجِ بلا ایوب را
۷
از شکستن میشود پوشیده در دل رازِ عشق
پاره کردن میکند سربسته این مکتوب را
۸
پیشِ روشنگوهران یک جلوه دارد خار و گل
کی کند صائب تمیز آیینه زشت و خوب را؟
تصاویر و صوت


نظرات
سیّد مبین محدثی