صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۷۰۵

۱

جهان به راه شناسان دیده ور تنگ است

فضای بادیه بر چشم راهبر تنگ است

۲

ز آفتاب جهانتاب، شکوه ات بیجاست

ترا که کاسه دریوزه چون قمر تنگ است

۳

به جوش مستی ما ظرف آسمان چه کند؟

که لامکان به روانهای بیخبر تنگ است

۴

به بوسه ای دل ما شاد کن در آخر حسن

که وقت ما و تو ای نازنین پسر تنگ است

۵

سیه ز تنگی جا گشت خون لاله من

فضای دست بر این آتشین جگر تنگ است

۶

به آسمان چه گریزی ز عشق بی زنهار؟

که دست تیغ درازست و این سپر تنگ است

۷

به وسعت نظر از رزق صلح کن زنهار

که صاحبان زر و سیم را نظر تنگ است

۸

میان بادیه در تنگنای زندانی

ترا که دایره خلق در سفر تنگ است

۹

چه سود قرب کریمان خسیس طبعان را؟

که سوزن ار چه ز عیسی بود، نظر تنگ است

۱۰

کجا در آن دل سنگین کند سرایت آه؟

که رشته پر گره و کوچه گهر تنگ است

۱۱

برون میار سر از کنج آشیان صائب

که رشته کوته و میدان بال و پر تنگ است

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۳۸۲
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۳۴۰

نظرات

user_image
شهاب
۱۳۹۸/۰۵/۱۳ - ۰۲:۴۲:۳۸
فضای دشت برین آتشین جگر تنگ است