
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۷۰۹
۱
همیشه دیده سوزن ازان به دنبال است
که قبله نظرش رشته های آمال است
۲
به خرمن دگران هر که می پرد چشمش
هزار رخنه فزون در دلش چو غربال است
۳
غبار کوچه عشق است کیمیای مراد
خوشا سری که درین رهگذار پامال است
۴
به ظلمتی که ز دوران رسد گرفته مباش
که خنده شب ادبار، صبح اقبال است
۵
ز طعن بیخردان اهل دل نیندیشند
که نقل مجلس دیوانه سنگ اطفال است
۶
دل و زبان چو یکی شد، سخن بلند شود
به هیچ جا نرسد طایری که یک بال است
۷
هوای عالم آزادگی است بر یک حال
ز برگریز خزان سرو فارغ البال است
۸
اگر به چشم بصیرت نظر کنی صائب
چه نیشها که نهان در پرند اقبال است
تصاویر و صوت


نظرات