
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۷۱۰
۱
سرود مجلس ما جوش مستی ازل است
بط شراب در اینجا خروس بی محل است
۲
بسا شکست کز او کارها درست شود
کلید رزق گدا، پای لنگ و دست شل است
۳
ز حال سوختگان بو کجا توانی برد؟
ترا که گل به گریبان و مشک در بغل است
۴
جهان چو دیده سوزن بود بر آن غافل
که تار و پود حیاتش ز رشته امل است
۵
حدیث مرده دلان را به گوش راه مده
که رخنه لب این قوم، رخنه اجل است
۶
به من که پاکتر از چشم عشقبازانم
مدار چرخ مشعبد به مهره دغل است
۷
به غیر سایه دیوار خاکساری نیست
عمارتی که درین روزگار بی خلل نیست
۸
جنون طرازی ما نیست صائب امروزی
میان ما و جنون آشنایی ازل است
تصاویر و صوت

نظرات