صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۷۱۴

۱

همین نجابت ذاتی است آنچه محترم است

بزرگیی که بود عارضی کم از ورم است

۲

رخ تو از خط مشکین رقم خطر دارد

سیاه زود شود صفحه ای که خوش قلم است

۳

بط شراب که زاهد به خون او تشنه است

به چشم باده پرستان کبوتر حرم است

۴

ز پشت دادن ما خصم گو دلیر مشو

که تیغ عجز دل از دست دادگان دو دم است

۵

ز رطلهای گران است پشت من بر کوه

ز محتسب کند اندیشه سنگ هر که کم است

۶

هر آن که از سیهی می کند سفیدی فرق

دلش دو نیم درین روزگار چون قلم است

۷

دلیل ایمنی ملک نیستی صائب

همین بس است که روی وجود در عدم است

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۳۸۷

نظرات