صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۷۲۰

۱

عنان نفس کشیدن جهاد مردان است

نفس شمرده زدن ذکر اهل عرفان است

۲

زمانه بوته خار از درشتخویی توست

اگر شوی تو ملایم جهان گلستان است

۳

نهاد سخت تو سوهان به خود نمی گیرد

وگرنه پست و بلند زمانه سوهان است

۴

به جان مضایقه با لعل دلستان مکنید

که ماه مصر به این سیم قلب ارزان است

۵

مشو چو بدگهران غافل از سفیده صبح

که زیر این کیف بی مغز بحر پنهان است

۶

بلاست نفس، عنان چون ز دست عقل گرفت

عصا چو از کف موسی فتاد ثعبان است

۷

ز جان سوخته چشم یقین شود روشن

ترا خیال که این سرمه در صفاهان است

۸

گذشت عمر و نکردی کلام خود را نرم

ترا چه حاصل ازین آسیای دندان است؟

۹

ازان ز سایه اهل کرم گریزانم

که رد خلق شدن در قبول احسان است

۱۰

رهین منت نه آسیا چرا باشم؟

مرا که از لب افسوس خود لب نان است

۱۱

زمین ز پرورش ما فراغتی دارد

سفال تشنه جگر را چه فکر ریحان است؟

۱۲

ز داغ کعبه سیاهی چرا نمی افتد؟

اگر نه سوخته عشق لاله رویان است

۱۳

اگر خورم جگر خویش از پریشانی

همان ز چشم حسودان مرا نمکدان است

۱۴

نواشناس درین روزگار نایاب است

وگرنه خامه صائب هزار دستان است

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۳۹۰
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۳۹۰

نظرات

user_image
شهریار
۱۳۹۹/۰۴/۲۸ - ۰۵:۱۱:۵۲
در بیت پنجم کف بی معز درست است