صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۷۳۰

۱

زبان شکوه من چشم خونفشان من است

چو طفل بسته زبان گریه ترجمان من است

۲

مرا به حرف کجا روز حشر بگذارد؟

ز شرم حسن تو بندی که بر زبان من است

۳

به داستان سر زلف کوتهی مرساد!

که تا به کعبه مقصود نردبان من است

۴

ز من بود سخن راست هر که می گوید

خدنگ راست رو از خانه کمان من است

۵

حذر نمی کنم از تیغ زهرداده سرو

که طوق عشق چو قمری خط امان من است

۶

به بال سایه پریدن ز کوته اندیشی است

وگرنه بال هما فرش آستان من است

۷

هما ز سایه من غوطه می خورد در نیش

ز بس که نیش ملامت در استخوان من است

۸

به اوج عرش سخن را رسانده ام صائب

بلند نام شود هر که در زمان من است

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۳۹۵

نظرات