صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۷۳۲

۱

اگر چه بالش خورشید تکیه گاه من است

شکستگی گلی از گوشه کلاه من است

۲

عجب نباشد اگر شعر من بود یکدست

که عمرهاست کف دست تکیه گاه من است

۳

ز شعرهای ترم گرم این چنین مگذر

که آب خضر نهان در شب سیاه من است

۴

مباش منکر آب روان گفتارم

که سرو مصرع برجسته یک گواه من است

۵

به چشم کم منگر در دوات تیره دلم

که چله خانه یوسف درون چاه من است

۶

گذشته فکر من از لامکان به صد فرسنگ

بلند همتی من دلیل راه من است

۷

غزال معنی من رتبه دگر دارد

برون ز دایره چرخ صیدگاه من است

۸

ز نور جبهه خورشید می توان دانست

که خانه زاد دوات درون سیاه من است

۹

چرا بلند نگردد حدیث من صائب؟

که آستانه توفیق بوسه گاه من است

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۳۹۶
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۴۲۷

نظرات