
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۷۳۳
۱
فلک دو تا ز گرانباری گناه من است
سیاهی دل شب از دل سیاه من است
۲
ازان دلیر درین بحر می کنم جولان
که چون حباب سر من همان کلاه من است
۳
همیشه گرد سر شمع می توانم گشت
غبار خاطر پروانه سد راه من است
۴
تو سعی کن نشوی در حرم بیابان مرگ
وگرنه هر کمر مور شاهراه من است
۵
چگونه مهر خموشی به لب زنم صائب؟
که تازیانه ارباب شوق، آه من است
تصاویر و صوت

نظرات