
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۷۳۹
۱
گلی که طرح دهد رخ به نوبهار این است
لبی که می شکند دیدنش خمار این است
۲
بلند بخت نهالی که از خجالت او
الف کشد به زمین سرو جویبار این است
۳
به چشم دیده وران آفتاب عالمتاب
پیاده ای است زمین گیر اگر سوار این است
۴
کند ز نشو و نما منع سبزه خط را
اگر حلاوت آن لعل آبدار این است
۵
جهان به دیده خورشید تار می سازد
اگر ترقی آن خط مشکبار این است
۶
ز زنگ، آینه آفتاب در خطرست
اگر عیار تریهای روزگار این است
۷
ز زهد خشک اثر در جهان نخواهد ماند
اگر طراوت ایام نوبهار این است
۸
قدم ز گوشه عزلت برون منه صائب
که چاره دل آشفته روزگار این است
تصاویر و صوت

نظرات