
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۷۶۶
۱
درین جهان که سرانجام خانه پردازی است
عمارتی که به جای خودست خودسازی است
۲
دل تو تا رگ خامی ز آرزو دارد
چو عنکبوت ترا کار ریسمان بازی است
۳
درین محیط که جای نفس کشیدن نیست
نفس کشیدن ما چون حباب سربازی است
۴
فریب آینه طوطی ز ساده لوحی خورد
وگرنه تخته تعلیم، سینه پردازی است
۵
در آن مقام که پوشیده حال باید بود
در آستانه نشستن بلندپروازی است
۶
به لفظ نازک صائب معانی رنگین
شراب لعلی در شیشه های شیرازی است
تصاویر و صوت

نظرات