
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۷۷۱
۱
ازان مرا شب و روز سیاه هر دو یکی است
که با غرور تو، آه و نگاه هر دو یکی است
۲
فغان که پیش سبکدستی تو بی پروا
شکستن دل و طرف کلاه هر دو یکی است
۳
کسی است پیرهن تن محیط وحدت را
که چون حباب، سرش با کلاه هر دو یکی است
۴
درین بساط به تمکین خود مشو مغرور
که پیش سیل فنا، کوه و کاه هر دو یکی است
۵
چنان گزیده اعمال زشت خویشتنم
که نامه من و مار سیاه هر دو یکی است
۶
بلند و پست جهان پیش خودپرستان است
ز خود برآمده را بام و چاه هر دو یکی است
۷
ترا که ذوق تماشاست گل بچین صائب
که خس به دیده من با نگاه هر دو یکی است
تصاویر و صوت


نظرات