صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۷۹۵

۱

به دلنشینی صحرای عشق صحرا نیست

سیاه خیمه این دشت جز سویدا نیست

۲

اگرچه زهره شیرست آب وادی عشق

ز ازدحام جگرتشنگان در او جا نیست

۳

گر از تحمل من خصم شد زبون چه عجب

فلک حریف زبردستی مدارا نیست

۴

صدف ز خنده ابر بهار گوهر یافت

گهر نتیجه دهد خنده ای که بیجا نیست

۵

چه حاجت است به دامن چو آتش است بلند؟

جنون کامل ما را هوای صحرا نیست

۶

به چشم هر که در آن روی آتشین محوست

بهشت تفرقه خاطر تماشا نیست

۷

محبت پدری گرچه هست دامنگیر

حریف جذبه مردانه زلیخا نیست

۸

کدام شبنم گستاخ در نظر بازی است؟

که رنگ عصمت گلهای باغ بر جا نیست

۹

به طرف دامن خورشید بسته ام دامن

مرا چو سایه ز پست و بلند پروا نیست

۱۰

به ناخدای توکل سپرده ام خود را

مرا تردد خاطر ز موج دریا نیست

۱۱

میی که خشت ز خم برنداشت کم زورست

زبون عقل بود عاشقی که رسوا نیست

۱۲

کدام صبر و چه طاقت، کدام عقل و چه هوش؟

به عالمی که منم، که پای بر جا نیست

۱۳

در آشیانه سیمرغ همت صائب

نشان لکه پیسی ز زال دنیا نیست

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۵۵۶

نظرات

user_image
نادر..
۱۴۰۲/۰۵/۱۹ - ۱۲:۴۱:۰۵
بهشت تفرقه را خاطر تماشا نیست..